اینجا اسمان ابریست.
اینجا اسمان نالان است.
اسمان میغرد.اسمان به سطوع امد از این غرش.
چیست در دل این هوای غمناک.
این اسمان اه میکشد به پهنای تمام من ها.
این اسمان چه کشید که اینجور دل شکسته است؟چه کسی قدر این اسمان را ندانسته که چنین برسر ان اورد؟
چه کسی بود که اسمان بخاطر او به من ها رحم کرد؟
ایا کار اوست...؟