میگذرد.
مثل باد.
میگذرد مثل طوفان.
میگذرد همچون نوشته های بی برگشت.
میگذرد همچو حرف نامردان که بر میگردد.
اّه.اّه.اّه... .
دیگر نایی ندارم.
شکستم از سکوت مطلق.زمان دیگر بایست.
نفس هایم برید.نفس هایم برید.از رقص زمان خسته ام .
در تابم که روزی بر روی خاک بیافتم.تمامش کنید عقربه های
تهی دست نا مراد.خسته ام.
بایست... .